کوس سفید روی شکم تقدیر کردم ارتباط جنسی از نزدیک را قطع

کوس سفید روی شکم تقدیر کردم ارتباط جنسی از نزدیک

کوس سفید از اون روز به بعد ، سکس (گی) هامون بیشتر شد و تا جایی که بقیه دوستامون بو برده بودن ولی به هیچ وجه زیر بار نمیرفتیم.

الان جفتمون ۲۰ سالمونه (البته اون یه ماه ازم بزرگتره:)))) و با توجه به رشته ی تحصیلی جفتمون که پیرا پزشکیه ، خانواده هامون فکر میکنن نزدیکی زیادمون به هم کوس سفید ، به خاطر درسه :))

به هر حال ، هنوزم که هنوزه طفلک نه طعم کصو چشیده ، نه کونو سکس ایرانی توپ, اصلا میل به فاعل بودن نداره و از دادن و نوازش شدن لذت میبره.

یه نصیحت : اگه یه پسر کون تپل پایه و سفید و نرم و مهربون پیدا کردید کوس سفید، با تمام توان عاشقش بکنید بذارید بهتون اعتیاد پیدا کنه ؛).

سلام این اولین باره که دارم به یک داستان نظر میدم واقعا عالی مینویسی اگر واقعا داستانت راست باشه که احتمال داره راست باشه خیلی تو این کشور که مثلا اسلامیه مظلوم واقعه شدی. اگرم که از خودت نوشتی، دست به قلم عالی داری جدا از سکسی بودن داستان.

سين هاى سفره هفت سين يكى يكى تو سفره قرار ميگيرفت , سيب، سمنو، سماق، سنجد، سير کوس سفید , به جاى سبزه، سه تا گلدون كوچيك و رنگى كاكتوس گذاشتم و به جاى ماهى قرمز هم هيچى!

كيارش رو صدا كردم تا بياد و در مورد چيدمان نظر بده. روى كاناپه لم داده بود و كانال ها رو زير و رو ميكرد تا به برنامه اى كه نظرش رو جلب كنه برسه کوس سفید. زير لب غر غرى كرد و به طرفم اومد.

حق داشت، با اين كه قرار نبود خونه تكونى كنيم اما از صبح داشت كار ميكرد. كارهايى كه بيشتر به جمع كردن وسايل مربوط ميشد کوس سفید. جدا كردن لباس هايى كه ديگه نميپوشيديم و قرار بود نبريم.

پك كردن لباس زمستونيا واسه بردن، جمع كردن كتاب هاى بخشيدنى و سکس داستانی

خونه بوى رفتن گرفته بود، بوى دور شدن، بوى پايان!

جلوى سفره وايساد و دستش رو دور كمرم کوس سفید انداخت و گفت “كوچولو اين كه يكيش كمه!” بدون اين كه نگاهم رو ازش بگيرم با اعتماد به نفس گفتم “خب به جاى سبزه كاكتوس گذاشتم ديگه! خيليم خوبه!

نگاهش خسته بود، مثل نگاه من. اما هر دو ميجنگيديم كه اين خاكستر دلتنگى كه هنوز نرفته کوس سفید، رو دل هامون نشسته بود رو پنهان كنيم.

خنديد و گوشه چشم هاش چين خورد بعد با لحن مخصوصش گفت “خرى ديگه! با دستش صورتم رو به طرف سفره چرخوند و با همون دست دونه دونه شمرد کوس سفید. “مثلاً سبزه”، “سيب”، “سماق”، “سمنو”، “سنجد”، “سير” ! “خب خانوم مهندس اينا چند تا شد!؟”

دستم رو روى پيشونيم گذاشتم و فكر كردم اون يكى سين چى بود؟! بعد خودم کوس سفید شروع به شمردن كردم اما هرچى فكر كردم يادم نميومد. ذهنم خالى بود!

فکر می کنم همه چیز واقعیه یعنی با وجود یه سری ادما تو زندگی می تونی کسانی مثل سارا و سامان و شاهرخ و اتاق شکنجه و کوس سفید .. رو تصور کنی … زندگی مزخرف …مسخره است … موقع خوندن فشارم افتاد و سردم شد. ادامه شو میخونم .

دوستان عزیز. یعنی اینقدر از داستان خوشتون اومد؟ چشم عزیزان. دارم روش کار میکنم. به زودی آپ میکنم.از لطفتون ممنونم. کوس سفید ایول.
“سيب، سبزه، سمنو، سماق، سير، سنجد سکس لزبین….” كلافه موهام رو با كشى كه دور دستم بود بستم و باز مرور كردم. “اون يكيش چيه؟؟؟!!” با لحن طلبكار پرسيدم طورى كه انگار كه كيارش نميذاشت يادم بياد سين آخر رو چى بايد بذاريم.

باز خنديد و باز گم شدم بين چين هاى گوشه ى چشماش کوس سفید. گفت “وايسا الان ميگم” ظرف هارو به شكل نيم دايره ى نسبتاً بزرگى چيد و باز شيطنت به نگاهش برگشت. از زمين بلندم كرد و روى ميز نهارخورى، وسط سفره نشوند.

گيج شدم! خواستم مخالفت كنم و بگم الان سفره خراب ميشه كه لب کوس سفید هاش پيشونيمو بوسيد و گفت “اينم از سين هفتم”.

خنديدم! بعد از مدتى كه حسابش از دستم در رفته بود، بلند بلند خنديدم و خنده ى من، چين هاى گوشه ى چشماش کوس سفید رو عميق تر كرد. بعد از مدتى كه دقيقاً يادم نيست از كى، باز احساس خوشبختى كردم، احساس امنيت، اميد،…

اشك هام بى اختيار دو طرف صورتم رو خيس كرده بود و هيچ دليلى براش نداشتم. نه از شدت خوشحالى بود و نه از غم. کوس سفید فقط اشك بود، سكوت بود …

من که قراره سکس دسته جمعی رو امتحان کنم، چرا پس قهوه رو امتحان نکنم

وااااای سر صبحی اینجوری منو نخندون فازت تو حلقم نوییییسنده فیلم سوپر ایرانی, این تنها داستانیه که من نظر میدم. کوس سفیدداستانت فوق العاده روان و در عین تلخ بودن واقعیتش شیرین هست.

قلم روان و گویش ظنزگونه بیشتر به ادامه اش راغب نموده.بی شک یکی از نویسندگان خبره هستید. کوس سفیدموفق باشید.

سلام دوستان
من ی پسر 29 ساله ام. دنبال ی خانم میگردمم ک از خودم بزرگتر باشه و من برده جنسی بشم و حاضرم هر کاری براش بکنم کوس سفید. لطفا فقط خانوما پیام بدن سکس کوس شدیدا زیبا نوشتی .

درسته جریان داستان خیلی حالمو گرفت ولی همچنان روان .منتظر ادامه میمونم داستانت خوبه من دو قسمت قبل رو هم خوندم…ولی اینقدر کش میدی که همه شهوت ادم از بین میره!

دستامو دو طرف صورتش گذاشتم و به طرف خودم كشيدم. کیر تو کس لب هاش تو چند سانتى مترى لب هام قرار داشت و نفس هامون کوس سفید گره خورده بود. دلم ميخواست تو همون لحظه گير كنم.

دلم ميخواست تو همون لحظه ى لعنتى بمونم و خوب بشم. كه ديگه دغدغه اى نباشه، دلتنگى نباشه، بريدن و پايان نباشه…

ريتم نفس كشيدنم نامرتب شده بود و ميون بوسه هاش نفس كم مياوردم. دستام رو از صورت نتراشيده و زبرش برداشتم و دور گردنش انداختم. کوس سفید از روى ميز پايين اومدم، رو نوك پاهام وايسادم و گوشه ى لبش رو بوسيدم. بعد بدون اين كه نگاهم رو از نگاهش بگيرم.

دست هاش رو گرفتم و عقب عقب به طرف اتاق خوب بردمش. نيازى نبود كه نگاه كنم، قدم به قدمش رو بلد بودم. سانتى متر به سانتيمترش رو خونه ى خودم ميدونستم و اين رفتنِ قريب الوقوعِ لعنتى، حس مالكيت و وابستگيم رو تشديد كرده بود.

وارد اتاق خواب شديم و سه قدم بعد پام به تخت خواب خورد

ديگه عقب تر نرفتم، نميخواستم كه بشينم. دستاشو بالا آوردم و بوسيدم، دست هاى زمخت و در عين حال مهربونش رو. دونه به دونه ى انگشتاش بين لب هام گذاشتم و مكيدم.

بايد ميفهميد كه دستاش مال منه! دلم ميخواست كه بوسه هام ردى از خودش به جا ميذاشت، کوس سفید ردى كه قابل ديدن بود. دلم ميخواست رو تك تك دارايى هام علامت ميذاشتم تا مشخص بشه كه مال منه.

كه هم به خودم و هم به بقيه نشون بدم كه يسرى چيزا رو نميتونم از دست بدم. نگاهش بهت زده بود، هدايتش كردم تا روى تخت دراز بكشه. روى شكمش نشستم و پاهام رو دو طرف بدنش گذاشتم. پيشونيش رو بوسيدم.

چشماش رو، چين هاى گوشه ى چشماش، ته ريشش، بينيش، چونش، گردنش… کوس سفید بعد تو گوشش زمزمه كردم “تو مال منى!” عادت نداشتم اينجورى ابراز احساسات كنم.

عادت نداشت كه همچين حرفايى از زبون من بشنوه . دستاش كه تا اون لحظه كمرم رو نوازش ميكرد، من رو به خودش چسبوند و در حالى كه لب هامون فقط چند سانتى متر فاصله داشت زمزمه كرد.

تمام من مال تو دلم ضعف رفت از شنيدن كلماتى كه شنيدنش از زبون اون، کوس سفید به اندازه گفتن من بعيد بود.

کس خوری پورن هاب فیلم سوپر امریکایی سکس رمانتیک سکس در خواب سکس عاشقانه فیلم سکس سکس حشری سکس آمریکایی سکس ترکی

Got cum on belly. SEX. Blowjob close up